مادرم مریض شده بود. بابا میگفت:مریض نیست، ترسیده.
از صبح که بابا لباس فرم میپوشید، رنگ روی مادر عوض میشد.
تند تند نفس میکشید. تشنه نبود،قلپ قلپ آب میخورد،دوربابا میگشت،
زیر لب دعا میخواند،راه میرفت، سفارش میکرد….
مادر افتاد توی رخت خواب و سر گذاشت به مردن. قیافه سرماخورده ها را داشت. خودش هم میگفت دو هوا شده.هوای پاییز درزده، گولش زده،مانده دم هوای سرد و گرم و این طور افتاده.
زمین خدا
وضعیت
موجود در انبار
کد محصول 16455
مرا دید و اول تعجب کرد که ما چرا در خانه او هستیم.بعد یادش آمد گفت: آی پسر فاضل! بیا پشتم را لگد مال کن.
معرفی محصول
مشخصات
- وزن 0.235 کیلوگرم
-
مولف
محمدرضا محمدی پاشاک
-
ناشر
موسسه چاپ ونشر عروج(وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
-
رده دیویی
8/فا3/62
-
تعداد صفحه
200
-
تعداد جلد در دوره
1
-
نوع جلد
شومیز
-
قطع
رقعی
-
تاریخ چاپ
1388
-
نوبت چاپ
اول
-
کد م
2508
-
شابک
ISBN:978-964-212-048-2