هنوز از دستش دلخور بودم. خودم را گوشهی رختخواب مچاله کردم و گفتم:
-گرسنه نیستم. میخوام بخوابم.
مامان چنگ انداخت توی موهایم. دستش کمی پایینتر آمد و صورتم را نوازش کرد. دستش نرم بود و بوی کرم نیوآ میداد.
– می دونی از صبح چند بار رفتم مدرسهات و برگشتم؟ با او بابای بیچارهات همهی بیمارستانها و کلانتری ها رو سر زدیم. فکرنکردی اگه به بلایی سرت بیاد من دق مرگ میشم. اصلا اگه دست بسته میگرفتن و میبردنت کی به کی بود؟
فکر میکنی دیگه دست ما به تو میرسید؟
آدم برفی
وضعیت
ناموجود در انبار
کد محصول 16420
لب هایم را روی عکس امام گذاشتم و بوسیدمش. سرما پایم را بی حس کرد. داشتم یخ میزدم. اعلامیه به دست دویدم طرف اتاق.در اتاق را که باز کردم، اعلامیه…
معرفی محصول
مشخصات
- وزن 0.084 کیلوگرم
-
مولف
بهناز ضرابی زاده
-
ناشر
موسسه چاپ ونشر عروج(وابسته به موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی (س)
-
رده دیویی
آ8فا3/62ض255
-
تعداد صفحه
56
-
تعداد جلد در دوره
1
-
نوع جلد
شومیز
-
قطع
رقعی
-
تاریخ چاپ
1390
-
نوبت چاپ
دوم
-
کد م
2410
-
شابک
ISBN:978-964-212-025-3